قرار شد که مزرعه دار الاغ را روز بعد تحویل بدهد.
اما روز بعد مزرعه دار سراغ جک آمد و گفت:
«متأسفم جوون.خبر بدی برات دارم.الاغه مرد.»
جک جواب داد:«ایرادی نداره.همون پولم رو پس بده.»
مزرعه دار گفت:«نمی شه.آخه همه پول رو خرج کردم..»
جک گفت:«باشه.پس همون الاغ مرده رو بهم بده.»
مزرعه دار گفت:«می خوای باهاش چی کار کنی؟»
جک گفت:«می خوام باهاش قرعه کشی برگزار کنم.»
مزرعه دار گفت:«نمی شه که یه الاغ مرده رو به قرعه کشی گذاشت!»
جک گفت:«معلومه که می تونم.حالا ببین.فقط به کسی نمی گم که الاغه مرده است.»
یک ماه بعد مزرعه دار جک رو دید و پرسید«از اون الاغ مرده چه خبر؟»
جک گفت:«به قرعه کشی گذاشتمش.500تا بلیت2دلاری فروختم988دلار سود کردم...»
مزرعه دار پرسید:«هیچ کس شکایتی نکرد؟»
جک گفت:«فقط همونی که الاغ رو برده بود.من هم2دلارش رو پس دادم.»
...نظر یادتون نره...