loading...
سرزمین شادی
albo بازدید : 12 شنبه 09 دی 1391 نظرات (0)

درددل های محصل و معلم

تمام شب چرا این خانه ی ما تار می باشد

نگو خانه برادر،بلکه آن یک غار می باشد

پدر مفلس برادر مانده در غم،خواهرم غمگین

چرا این مادر من دائماً بیمار می باشد

ندارم محرم رازی که گویم راز دل با او

تو حرف آهسته با من زن که فاش اسرار می باشد

رخ زردم چو دیدی،حال زارم را نپرسیدی

نپرسیدی چرا این تن نحیف و زار می باشد

نپرس از من چرا ننوشته ای مشقت معلم جان

بپرس از من کدامین مسئله در کار باشد

بود مشق ریاضی،ضرب وجمع وآن دگر منها

چو هر روزی بود این درس،حالم زار می باشد

ریاضی ضرب وجمع است وحواس جمع می خواهد

بود تفریق در هوشم،پی دینار می باشد

لباسم کهنه باشد،لیک آن باشد تمیز و پاک

چرا در این زمانه پاک کهنه عار می باشد

به ناظم گو که ورزش با لباس رو کنم امروز

که این زیرین لباس من لباس کار می باشد

تو گوشم را رها کن،ای معلم گوش کن حرفم

که حرفم نقطه چین و گفتن اسرار می باشد

چو دیواران پر از موش است و موشان گوشهادارند

به فکر آمد کز آنها بر دلم غمخوار می باشد

بگفتم راز دل با موش،آنکه پشت دیوار است

ندانستم که موش کر،بن دیوار می باشد

چو نالید این مداد ما نوشت اشکش چنین شعری

محصل نقطه و"عبدفنا"پرگار می باشد

شعر از:علی دولتی(عبدفنا)

.....نظر یادتون نره.....

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آرشیو
    نظرسنجی
    به نظر شما فعالیت این سایت چگونه است؟
    شما مذکر هستید یا مونث؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 31
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 34
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 49
  • بازدید سال : 58
  • بازدید کلی : 1,884